آیا بازسازی 11 سپتامبر امکان دارد؟

سعدالله زارعی

در نهمین سالگرد ماجرا و در حالیکه بیش از 80درصد شهروندان ایالات متحده نیز، دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا را طراح و مجری عملیات حمله به برج های دوقلو- در محله منهتن نیویورک- و چند نقطه دیگر از این شهر می دانند، دولت آمریکا به یک کلیسای آمریکایی ماموریت داد تا با حمله به حساسترین و مشترک ترین نقطه اعتقادی مسلمین، ماجرا را با همان تفسیر پنتاگون و سیا بازپروری کرده و به «خبر اول دنیا» تبدیل نماید.

نقش آفرینی دولت آمریکا در «ماجرا»ی یاد شده، بدیهی تر از آن است که نیاز به استدلال داشته باشد همانگونه که اشاره شد امروز شهروندان آمریکا که زیر بمباران تبلیغات دروغ پیرامون این موضوع قرار دارند، نقش آفرینی مسلمین و حتی گروه بدنام «القاعده» را رد می کنند و به این باور رسیده اند که 11سپتامبر یک پروژه داخلی بوده است. جالب این است که علیرغم اعمال ممنوعیت تحقیق در این مورد، در داخل آمریکا چندین جلد کتاب و میلیونها مقاله به چاپ رسیده و در همه آنها به «داخلی بودن» پروژه تاکید شده است. کتاب «دروغ بزرگ» اولین کتابی بود که توسط یک محقق صاحب نام فرانسوی- تیری میسان- در سال 2002 قبل از اولین سالگرد ماجرا به چاپ رسید و البته به قیمت اخراج این استاد از دانشگاه تمام شد! جالب تر اینکه 46 روز پیش از وقوع ماجرا، یک رادیوی محلی در شهر آستین- ایالت تگزاس- از ماجرایی که 6 هفته بعد اتفاق افتاد با ذکر جزئیات و اینکه قرار است به کجاها حمله شود و انگشت اتهام به سمت چه کسانی برود دقیقا پرده برداری کرد. در آن برنامه «الکس جونز» گفته بود این ماجرا منشأ حمله به خاورمیانه و بطور خاص افغانستان و عراق می شود.

شاید بتوان گفت که ماجرای 11سپتامبر مهمترین پروژه امنیتی غرب بعد از جنگ دوم جهانی است و تاثیرات میدانی آن از فروپاشی بلوک شرق مهمتر است. 11سپتامبر تاکنون چندین جنگ را در خاورمیانه درپی داشته است، حکومت هایی را تا لبه سقوط برده و ادبیات خاصی را بر جهان حاکم کرده است این نظریه که «امنیت آمریکا، امنیت جهان و هر نوع رخداد امنیتی علیه آمریکا، رخدادی امنیتی علیه جهان است» طی 9 سال گذشته فضای گفت وگوهای رسمی و دیپلماتیک را به «اشغال» درآورده است. ماجرای جسارت ابلهانه به قرآن کریم در سالگرد ماجرای 11سپتامبر برای حفظ این ادبیات در فضای رسمی و دیپلماتیک و یکپارچه سازی موضع غرب در مقابل مسلمین طراحی گردیده است. در خصوص این موضوع نکات زیر قابل تامل است:

1- کاملا واضح بود که آمریکایی ها توان به آتش کشیدن قرآن- به صورت رسمی- و پذیرش مسئولیت و عواقب ناشی از آن را نداشته و ندارند. پس واقعا قرار نبود قرآنی سوزانده شود- هرچند قلوب رهبران آمریکایی و سران جریانات پشت صحنه مدیریت آمریکا مملو از کینه و حقد نسبت به قرآن کریم است- سؤال این است که چرا از آن با جدیت حرف زده شد؟ در واقع دستگاه سیاسی آمریکا که با پا پس کشیدن افکار عمومی- حتی در درون ایالات متحده- مواجه گردیده است با صحنه سازی و بردن انگشت اشاره به سمت مقدس ترین کتاب آسمانی- که مورد احترام پیروان واقعی همه ادیان و سایر خردمندان که پیرو دین هم نیستند، می باشد- دنبال این بودند که مسلمانان را به واکنش هایی بکشانند و با براه انداختن جوی خون در بسیاری از کشورهای اسلامی، در نهایت نوعی جبهه بندی میان غرب و مسلمین به وجود آورند به گونه ای که کشورهای غربی به علاوه آن دسته از کشورهای شرقی که اکثریت جمعیت آنان پیرو آئین های کنفسیوس، بودا و... هستند خود را در جبهه ای ببینند که پرچم آن دست خود آمریکایی هاست. سؤال بعدی این است که پس چرا دو روز قبل از روز موعود مقامات رسمی آمریکا- از رئیس جمهور تا سخنگوی کاخ سفید- نسبت به موضع کلیسای فلوریدا موضع منفی گرفتند و آن کشیش فاسد، اعلام کرد که «به دلیل هشدارهایی که دریافت کردیم باید در تصمیم خود تجدیدنظر کنیم»؟ اگر به متن اظهارات اوباما، هیلاری کلینتون، سخنگوی کاخ سفید و نظامیانی نظیر پترائوس مراجعه کنید، در می یابید که هیچکدام از آنان از حرمت و حریم کتاب مقدس مسلمانان حرف نزدند و هیچکدام رأی کلیسای یاد شده را محکوم نکردند. همه به عواقب این حکم در خاورمیانه اشاره کردند و اینکه اجرای آن جان آمریکایی ها را در مناطق اسلامی به خطر می اندازد! راز مطلب این است که هنوز بسیاری از کشورهای غربی با جنگ افروزی آمریکا علیه مسلمانان موافق نیستند و لذا در اکثر موارد حاضر به همراهی با آمریکا نمی باشند همین عامل سبب فروپاشی ائتلاف های امنیتی غرب شده است و این نگرانی بزرگ آمریکاست. مقامات طراح آمریکا تلاش می کنند تا در یک برنامه پلکانی، جهان غرب را به مقابله با مسلمین سوق دهند و لذا ناچارند در شرایطی که هنوز این آمادگی در اروپا، روسیه، چین، ژاپن و... وجود ندارد از سیاست «دو گام به جلو یک گام به عقب» استفاده نمایند. اگر خاطرتان باشد در آغاز ماجرای 11سپتامبر، جرج بوش از «جنگ صلیبی» سخن گفت و چند روز بعد -ظاهرا- حرف خود را پس گرفت و گفت در مورد آنچه اظهار داشته سوءتفاهم صورت گرفته است.

2-آمریکایی ها با پیش کشیدن بحث جسارت به مقدس ترین کتاب آسمانی خواستند به مسلمین و رهبران کشورهای اسلامی- بخصوص رهبران بلوک مقاومت- بگویند عدم همکاری جهان اسلام با آمریکا کار را به بالاترین سطح برخورد می کشاند آن موقع دیگر بزرگترین مقدسات هم از هجوم غرب در امان نیستند چه رسد به دماء مسلمین. آمریکایی ها در این گام بحث را از متهم کردن گروهی از مسلمانان به متهم کردن خود اسلام و در نتیجه همه مسلمانان تسری داده اند- هر چند از اول هم معلوم بود که آنان با اساس اسلام و همه مسلمانان مسئله دارند- کندن پوسته قبلی و خارج کردن مسئله اصلی از غلاف فریبنده- این که ما با اسلام مشکل نداریم با تندروی اسلامی مشکل داریم- نشان دهنده آن است که ماجرا مطابق نقشه پیش نرفته و کار به بن بست رسیده است. حال آمریکایی ها با بالا بردن سطح مطلب می خواهند توجه طرف مقابل خود را به مهم بودن موضوعی که او آن را به چیزی نگرفته است، جلب نمایند. در واقع آمریکایی ها به همراه سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس از مسلمانان و دولت های آنان می خواهند که خود تکلیف جنبش های اسلام گرا و دولت های حامی این جنبش ها را مشخص کنند تا کار به هتک قرآن و وقوع جنگ صلیبی علیه جهان اسلام منجر نگردد. در واقع غرب دارد اعتراف می کند که تقسیم جهان اسلام به دو بخش محافظه کار و رادیکال نه تنها به انزوای جریان اسلام گرایی در خاورمیانه و حوزه های پیرامونی آن منجر نشده بلکه هر روز به گسترش حوزه نفوذ کشورهایی نظیر ایران و جنبش هایی نظیر حزب الله و حماس در این منطقه و فراتر از آن انجامیده است. آمریکایی ها با خیز به سوی قرآن می خواهند مسلمین را در مقابل جریان اسلام گرا قرار دهند یعنی در واقع اینجا قرآن به گروگان گرفته می شود تا مانع پیاده شدن پیام های تحول ساز آن گردند. اما آیا این شدنی است؟ پاسخ قرآن این است: «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم و الله متم نوره ولوکره الکافرون» (آیه 8 سوره صف)

3- ماجرای کلیسای فلوریدا یک تک حادثه نبود. همزمان با آن صدراعظم آلمان در یک برنامه رسمی و در جلو دوربین های تلویزیونی به شخص کاریکاتوریست دانمارکی که به پیامبر اسلام جسارت کرده بود، جایزه داد و اهانت های وی را مصداق استفاده از آزادی، بیان دانست! همزمان با این دو اقدام، «سازمان بازی های اینترنتی آمریکا» که مورد حمایت رسمی مالی، اطلاعاتی و سیاسی دولت آمریکاست یک بازی رسانه ای را روانه بازار کرد که شعار آن این بود: «مسجد را خراب کن، مسلمان را بکش»! در این بازی کاربر اینترنتی باید به هر شهری که وارد می شود مساجد، قرآن، افراد دارای محاسن، مشایخ و علمای دینی را از بین ببرد تا به دنیایی امن و دارای رفاه دست پیدا کند. در این بازی بطور سمبلیک به لبنان، سوریه، ایران و عربستان حمله می شود و با شکست این کشورها و کشته شدن مردم آن خاورمیانه امن می شود! دو سال پیش هم همین موسسه آمریکایی یک بازی رایانه ای ساخت که در آن سرباز آمریکایی - کاربر اینترنتی - بعد از شلیک موشک به مساجد، پاره کردن قرآن و کشتن پیروان همه مذاهب اسلامی به بن لادن دست می یابد و با کشتن او جهان امن می شود!

مجموعه این قضایا بیش از آنکه از وقوع جنگ هایی در آینده خبر دهند از شکست غرب در فضای واقعی و توسل به فضای مجازی برای جبران شکست در فضای واقعی، حکایت می کنند.

شما ببینید آمریکا برای آنکه 11 سپتامبر را به نقطه عزیمت برخورد با مسلمانان و مقدمه ای برای از میان برداشتن مقاومت اسلامی تبدیل کند تاکنون بیش از 40 میلیون مقاله، خبر، گزارش، تحلیل، تصویر، مصاحبه و ... را تولید کرده و به روی بستر اینترنت فرستاده است، حالا نتیجه همه این تقلاها این است که افکار عمومی غرب در تحلیل ماجرای 11 سپتامبر، مقامات آمریکا را به عنوان طراحان و مجریان نشان می دهند این یعنی شکست سنگین آمریکا در همراه سازی افکار عمومی و در معنای بزرگتر یعنی شکست این نظریه که: «هرکس رسانه های پرقدرت را در اختیار داشته باشد، قادر است به افکار عمومی شکل دهد و هرکس به افکار عمومی شکل دهد قادر است بر جهان حکومت کند». یک خبر که توسط رسانه های آمریکایی منتشر گردید، بیان گر آن است که بعد از چندین سال فعالیت شدید رسانه ای علیه ایران تنها 11 درصد از مردم در خاورمیانه، ایران را یک تهدید امنیتی ارزیابی کرده اند و حال آنکه رقم کسانی که آمریکا را تهدید امنیتی می دانند به مرز 80 درصد نزدیک شده است. نظرسنجی اخیر موسسه آمریکایی زاگبی در 6 کشور مصر، اردن، عربستان، امارات، لبنان و مراکش که فلینت لورت - مشاور پیشین امنیت ملی کاخ سفید - آن را فاش کرد بیانگر آن است که 88 و 77 درصد از شهروندان این شش کشور عرب به ترتیب رژیم صهیونیستی و آمریکا را «بزرگترین تهدید برای جهان» می دانند و تنها 10 درصد از آنان ایران را یک منبع تهدید ارزیابی کرده اند. جالب این است که 77 درصد از مردم این کشورها تلاش برای دست یافتن به بمب اتمی را حق ایران دانسته اند با این وصف می توان حدس زد که بالای 95 درصد شهروندان مسلمان در منازعه اتمی غرب با ایران، از حق ایران حمایت می نمایند این راز تبلیغات منفی غرب علیه قرآن و پیامبر اعظم است و از قضا طرح موضوع حمله قریب الوقوع نظامی به ایران یا سوزاندن قرآن بیش از آنکه از جرات آنان حکایت کند از هراس و یاس آنان خبر می دهد.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی رجا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد