سوره مبارکه بقره شریفه ۳/ایمان و علم

·       ایمان و علم

نفس انسان در مقابل علم چهار حالت دارد:

ü    به آن یقین دارد یعنی هیچ احتمالی به عدم آن نمی دهد.

ü  ظن به صحت آن علم دارد یعنی این که احتمال صحت آن علم از میزان احتمال غلط بودن آن بیشتر است.

ü    شک دارد یعنی احتمال صحت و احتمال غلط بودن نزد او برابر است

ü    وهم دارد به این معناکه احتمال صحت از احتمال غلط بودن کمتر است.

تعریف علم

شاید نیاز باشد در اینجا تعریفی از علم ارائه شود،‌ علم یعنی وجود تصویر ذهنی از یک واقعیت خارجی در ذهن. به طور مثال گلدانی که روی طاقچه گذاشته شده است،‌ یک تصویر از آن در ذهن ما به وجود می آید که به این تصویری که در ذهنمان به وجود آمده است وجود ذهنی آن گلدان گفته می شود.

علم به موجودات یا تصویر ذهنی موجودات از راه های مختلفی برای انسان به دست می آید. مثلا مشاهده گلدان،‌ یا این که کسی برای ما از وجود گلدان خبر دهد، حدس بزنیم که گلدانی روی طاقچه وجود دارد و ...

نفس انسان در برابر این تصویرهای ذهنی چهار حالت گذشته را داراست. اما آن چه که باعث یقین و ظن و شک و وهم در انسان می شود نوع استدلالی است که این حقایق را برای انسان معرفی می نماید. به طور مثال یقین ما به این که گلدان روی طاقچه موجود است، پس از مشاهده چنین به وجود می آید: الف- من دیدم که گلدان روی طاقچه وجود دارد. ب- اگر من چیزی را مشاهده کردم یقینا وجود دارد نتیجه این که یقینا گلدان روی طاقچه وجود دارد.

اما چند نوع استدلال داریم:

1-    برهان

2-  قیاس

3- استقراء

برهان

برهان دارای مقدمه و نتیجه می باشد، اگر مقدمات برهان یقینی باشند نتیجه هم یقینی خواهد بود. مقدمات برهان دارای حد وسط هستند که با آنها به یکدیگر مرتبط می شوند. در مثال بالا مشاهده کردن من حد وسط دو مقدمه است.

قیاس

در قیاس حکمی مربوط به شیئ الف می باشد،‌سپس این شیئ الف شباهتی دارد با شیئ ب و ما به خاطر این شباهت حکم شیئ الف را بر شیئ دوم بار می کنیم. یا این که دوشیئ باهم تفاوتی دارند به سبب این تفاوت حکم شیئ الف را از دومی نفی می کنیم.

استقراء

افرادی از یک کلی را مشاهده می کنیم و خاصیتی از آن ها را متوجه می شویم. سپس این خاصیت را تعمیم داده یک نتیجه ی کلی برای تمام افراد آن کلی می گیریم. به طور مثال سه گل را مشاهده می کنیم که رنگ قرمز دارند سپس این قرمزی را تعمیم می دهیم و می گوییم که تمام گلها به رنگ قرمز می باشند.

آن چه که در علوم تجربی امروزه استفاده می شود برای نتیجه گیری همین استقراء است. اول فرضیه سازی،‌ بعد آزمایش که همان مشاهده است سپس نتیجه گیری. البته گاهی این قضیه جابه جا می شود ولی از استقرا بودن خارج نمی شود، به طور مثال در ابتدا یک امری در میان پدیده ها مشاهده می شود، بعد روی انواع مختلف آزمایش می شود و در نهایت نتیجه کلی گرفته می شود. این نتیجه گیری چون با مشاهده کل افراد به دست نیامده است یک نتیجه گیری ظنی می باشد. لذا ممکن است که تمام افراد این خصوصیت را نداشته باشند. چرا که عاملی در این چند فرد مجموعه بوده است که در غیر آن ها نبوده است. به طور مثال سه آب را آزمایش می کنیم و می بینیم که موشها را بیمار می کند. سپس می گوییم که آب موش ها را بیمار می کند. غافل از این که عاملی غیر از آب بودن در سه فرد مورد آزمایش وجود داشته است که ما از وجود آن عامل در این آب ها غافل بودیم.

نکته: گاهی به استقراء علم گفته می شود، در نتیجه چون استقراء نتیجه یقینی نمی دهد می گویند که علم هیچ گاه نتیجه قطعی نمی دهد. در حالی که این حرف صحیح نیست،‌ به طور مثال هیچ گاه نمی گوییم چون علم پیشرفت کرد دانشمندان متوجه شدند که حاصل دو در عدد دو برابر با چهار نیست بلکه یک عدد دیگری می شود. در حالی که این هم خود یک علم است. اگر این مطلب درست باشد به همین جمله یعنی :«علم یقین آور نیست» هم نمی توان یقین کرد چرا که این خود یک علم است. بله استقراء یقین آور نیست چرا که در استقراء مشاهده تمام افراد محقق نمی شود.

استقراء تام: گاهی استقراء را تقسیم می کنند به استقرا تام و ناقص و در تعریف استقرا تام گفته می شود:«تمام افراد مشاهده می شوند سپس حکم کلی بیان می شود». و این که تمام افراد مشاهده شوند که دیگر استقرا نیست بلکه مشاهده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد